شانس

يه روز توي خيابون يه راننده بي‌احتياط رو ديدم كه با سرعت رانندگي مي‌كرد. از لاي ماشينها ويراژ مي‌داد. از سمت راست سبقت مي‌گرفت و مرتب هم بوق مي‌زد. چند بار يكي از لاستيكهاش رفت روي جدول كنار جاده و سنگريزه و خاك پاشيد به همه رهگذرهايي كه تو پياده رو بودن. مي‌خواست چراغ قرمز رو رد كنه كه يه ماشين ديگه از همه جا بي‌خبر جلوش سبز شد. راننده بي‌احتياط سرعتش خيلي بيشتر از اوني بود كه بتونه ماشين رو كنترل كنه براي همين از ترس حتي نتونست به موقع ترمز كنه.
ماشين ديگه كه يه راننده حواس‌جم و ماهر داشت، تونست مسير خودشو منحرف كنه و از مسير راننده‌ناشي كنار بره. به خاطر همين بيچاره، رفت روي جدول وسط جاده، كه اونجا هم چند نفر آدم وايستاده بودن. راننده ماهر براي اينكه به آدمها هم نخوره راهشو كج كرد و زد به يه درخت تا ماشين حتي‌المقدور به كسي آسيب نرسونه! با اينكه ماشين راننده ماهر حسابي آسيب ديد ولي اون موفق شد طوري رانندگي كنه كه به كسي آسيب نزنه. وقتي همه چيز به خوبي و خوشي به پايان رسيد، راننده ناشي از ماشينش پياده شد و صحنه رو نيگاه كرد و گفت: ” عجب شانسي آوردم ها!”
شانس يعني چي؟ اينكه تو به هواي اينكه ديگران هر جور بي‌احتياطي بكني و ديگران رو تو دردسر بندازي. اينكه روي يه كار فكر نكني و زحمت نكشي، اونوقت اتفاقي كارها درست از آب دربياد يعني شانس؟ يعني اينكه بليط بخت‌آزمايي بخري به اميد اينكه ببري و قرضهات رو بدي؟ يعني هنوز هم كسايي هستن كه مي‌شينن به اميد يه همچين شانس‌هايي؟ اگه يه همچين كسي ديديد از قول من بهش بگيد: شما شانس ندارين، اطرافيانتون بدشانسن كه يه همچين آدم احمقي به طورشون خورده.
من خيلي‌ها رو مي‌شناسم كه شانس‌شون خوبه. تو هر مسابقه‌اي شركت مي‌كنن برنده مي‌شن. ولي من اصلاً‌ شانس ندارم. هر كاري مي‌كنم. هر چقدر تلاش مي‌كنم آخر سر توي كارم يه گرهي، يه ايرادي پيدا مي‌شه. كاشكي مي‌شد، كاشكي مي‌شد يه كاري كرد كه آدم شانسش زياد بشه!
تا حالا يه همچين حرفهايي شنيديد؟ خيلي؟ آدمها چه موقع از اين جور حرفهاي مي‌زنن؟ وقت نا‌اميدي. وقتي كه بد شانسي آوردن. اگه همه وقتهايي كه خوش‌شانسي آوردن با وقتهايي كه بد‌شانسي آوردن درست بشيني و بشمري، بهتون قول مي‌دم،‌ بدشانس‌ترين آدمها هم سه چهار برابر بد‌شانسي، خوش شانسي آوردن، ولي آدمهاي منفي باف خوش‌شانسي‌هاشون يادشون نمي‌مونه! نمي‌دونم چرا؟
شما خيلي خوش شانسين، مي‌دونيد چرا؟ چون از هزاران هزار نوزادي كه موقع زايمان مي‌ميرن نيستيد. خوش‌شانسين چون از آدمهايي نيستين كه تو بچگي، مريض شدن و مردن. خوش‌شانسين چون از آدمهايي نيستيد كه توي زلزله مردن. خوش‌شانسين چون از هزاران هزار آدمي كه معتاد هستن نيستيد. خوش‌شانسين چون زنده‌ايد، چون هستيد. گلوله خوش‌شانسي و اقبال هستين. به سلامتي خودتون هورا بكشيد و سعي كنين باز هم خوش‌شانس باشين.
چقدر مي‌شه روي شانس حساب كرد؟ من مي‌گم خيلي. چون اصلاً چيزي به اسم بدشانسي وجود نداره، هر چي كه هست خوش‌شانسيه. اگه شما آدم خوش‌فكري هستيد و براي به عمل در آوردن فكراتون، به اندازه كافي تلاش مي‌كنيد، بدونيد هميشه مي‌تونيد روي شانس‌تون حساب كنيد. مي‌گيد نه؟ خوب امتحان كنين.
بعضي‌ها وقتي ليوان يه ظرفي مي‌شكنه، مي‌گن: ” بلا دور شد. به خير گذشت!” معني اين حرف اينه كه هر آدمي يه سري شانس معدود داره، و اگر يكي از شانسهاش براي نگهداري ليوان استفاده كند، ممكنه بلاي بدتري به سر خودش بياد. ولي من يه اعتقاد، ديگه‌آي دارم. نگران تعداد شانسهاتون نباشين. اونها نامحدود و نكشنن! نگران ليوانهاي خونه‌تون باشين. اونها شكستني‌ترن!