يكي از دوستان من مشكل خيلي مسخرهاي داشت كه زندگي روزانهاش رو فلج كرده بود. اون عادت كرده بود، ناخودآگاه انگشت شست خودش رو ميمكيد. هر وقت حواس اين دوست من پرت يك كار جدي ميشد اين عادت بد به سراغ اون مياومد. اين عادت باعث شده بود كه سبك زندگي اين دوست من كلاً عوض بشه، وحتي بخاطر اين موضوع جرأت حضور در مجامع عمومي، مهمونيها و هر جايي كه چند نفر آشنا حضور داشتن از دست داده بود. براي حل اين مشكل انواع و اقسام داروها و روشهاي درماني رو استفاده كرده بود ولي اثر نكرده بود. خودش ميگفت چيزي نمونده كه خودم رو بكشم!
تا اينكه يك روز توي اتوبوس، دوست من انگشت شستش رو به دهن برد. يه پسر بچه ده، دوازده ساله هم اونجا بود. اون برگشت و به دوست من گفت: شما انگشت شستتون رو ميمكيد، من ميدونم چطور بايد اينكار رو ترك كنيد، من خودم اين عادت بد رو داشتم. دوست من كلي خجالت كشيد ولي چون كنجكاو شده بود از پسر پرسيد: تو چطور اين كار رو ترك كردي؟ پسر گفت: سعي كن همه انگشتهات رو بمكي، نه فقط شستت رو. ولي يادت باشه به نوبت، هر دفعه يكي. اين خيلي مؤثره. ما هر دو فكر كرديم اون پسر ما رو مسخره كرده. دوستم ديگه كاملاً اعتماد به نفسش رو از دست داد. ميگفت حتي بچه خوردهها هم ديگه منو مسخره ميكنن.
مدتها بعد ديدم دوستم عادت بدش رو ترك كرده. ازش پرسيدم چطوري موفق شد. اون به من گفت: با روش اون پسر توي اتوبوس. دوست من هر وقت دستش رو به دهنش ميبرده يادش مياومده كه نبايد هميشه شستش رو بمكه، بلكه هر دفعه نوبت يكي از انگشتهاست، بعد مجبور بوده فكر كنه، نوبت كدوم يكيه، كه البته اكثر اوقات ترديد ميكرده و يادش نمياومده نوبت كدوم يكيه، همين درگيري براي اينكه كدوم يكي از انگشتهاش رو بمكه باعث ميشده كه كلاً از مكيدن انگشت شستش منصرف بشه! خوب شايد هميشه هم ترديد كردن چيز بدي نباشه! باعث ميشه يه كار رو اصلاً انجام نديم. براي ترك كارهاي بد، بد فكري نيست!
تو لغت نامه نوشته: تريد يعني عدم توانايي در تصميم گيري! خيليها از مردد بودن شاكي هستن. ميگن نميتونم تصميم بگيرم. مرتب تمرين ميكنن، بتونن تصميم بگيرن. به خودشون تلقين ميكنن كه بايد سريع و قاطع دست به يه كاري بزنن. ولي بيفايدهاس، ميدونيد چرا؟ چون تصميمگيري اونها اشكالي نداره، با اون قدري كه اونها از موضوع اطلاع دارن هر كس ديگهاي هم بود، تو تصميمگيري وا ميرفت. آدمهاي مصصم رو ديديد؟ وقتي از كاري كه كردن حرف ميزنن، ميبينين چيزي نيست كه تو اون موضوع ندونن. حتي همه ريزه كاريهاش رو هم رفتن و ياد گرفتن. خوب شايد براي از بين بردن ترديد اين اولين قدمه!
دوستم داره، دوستم نداره، دوستم داره، دوستم نداره! چرا گل به اون قشنگي رو پرپر ميكني؟ بجاي پرپر كردن گلبرگهاي اون گل بيچاره برو مستقيم از خودش بپرس، آخه اينكار كه اينقدر ترديد كردن نداره. ميترسي مسخرهات كنه؟ نترس! نميكنه. تازه اگه هم مسخره بشي اشكالي نداره. مسخره شدن از مردد بودن خيلي بهتره. من اينطوري دوست دارم، شما رو نميدونم؟
ميگي همه چي درباره رشتههاي كنكور سراسري ميدوني، ولي باز هم نميدوني كدوم رو بايد انتخاب كني؟ مطمئني همه چيز رو ميدوني؟ حتي با يه كارشناس توي هر كدوم از رشتهها هم صحبت كردي؟ خوب پس بايد يه فكري به حال تو كرد. تو چي شك كردي؟ يكي از رشتهها آينده خوبي داره، وقتي آدم فارغالتحصيل ميشه، همه بهش احترام ميگذارن، درآمدش هم بدك نيست. ولي من علاقه به يه رشته ديگه دارم. دلم ميخواد … خوب تموم شد! مسئله تو رو حل كردم. اين كه ديگه ترديد نداشت! برو همون رشتهاي كه دلت ميخواد! نترس پول و احترام دنبال آدمهاي مصمم ميدوه. اگه تو كارت پشتكار داشته باشي مطمئن باش كه هر دوشون بهت ميرسن! ولي تو هيچ وقت سعي نكن به هيچ كدوم برسي!!
تريد نكن! تصميم بگير! سريع كار رو انجام بده! بزن! بكوب! مكث نكن! بلادرنگ!
نه بابا اينطورها هم نيست. آخه چطور ميشه اينقدر راحت به دست به هر كاري زد؟ تريدي كردن يه روش دفاع روح توئه! بهش احترام بذار. در مورد هر چيزي ترديد كردي بدون كه اونجا يه خطري خوابيده. تا قبل از اينكه حسابي درباره اون كار اطلاع نداري و فكر نكردي تن به آب نزن!
من نميدونم تو ترديد، دقيقاً بايد چه كاري كرد؟ اصلاً بايدي داره يا هر كسي بايد يه راه شخصي براي خودش پيدا كنه. ولي ميدونم اگه در مورد همه كارها ترديد ميكني، بدون كه توي كارت يه اشكالي هست. اگه اصلاً درباره هيچ كاري ترديد نميكني، باز هم يه اشكالي تو كارت هست. اگه از ترديد كردن رنج ميبري، بدون كه تو كارت يه اشكالي هست. رفع كردن اين اشكالها خيلي سادهاست. فقط كافيه كه يه كمي فكر كني!
يه ضربالمثل چيني هست كه ميگه:” اگه به يه پل مخروبه رسيدي و ترديد كردي كه آيا وزن تو رو تحمل ميكنه يا نه. دل به آب بزن!” من نميدونم معنياش اينه كه دل به دريا بزن و از توي آب برو يا اينكه، دل به دريا بزن و برو روي پل، ولي در هر حال چيزي كه مهمه اينه كه اين ضرب المثل ميگه يه كاري بكن و همينجوري حيران جلوي پل نايست!
تا اينكه يك روز توي اتوبوس، دوست من انگشت شستش رو به دهن برد. يه پسر بچه ده، دوازده ساله هم اونجا بود. اون برگشت و به دوست من گفت: شما انگشت شستتون رو ميمكيد، من ميدونم چطور بايد اينكار رو ترك كنيد، من خودم اين عادت بد رو داشتم. دوست من كلي خجالت كشيد ولي چون كنجكاو شده بود از پسر پرسيد: تو چطور اين كار رو ترك كردي؟ پسر گفت: سعي كن همه انگشتهات رو بمكي، نه فقط شستت رو. ولي يادت باشه به نوبت، هر دفعه يكي. اين خيلي مؤثره. ما هر دو فكر كرديم اون پسر ما رو مسخره كرده. دوستم ديگه كاملاً اعتماد به نفسش رو از دست داد. ميگفت حتي بچه خوردهها هم ديگه منو مسخره ميكنن.
مدتها بعد ديدم دوستم عادت بدش رو ترك كرده. ازش پرسيدم چطوري موفق شد. اون به من گفت: با روش اون پسر توي اتوبوس. دوست من هر وقت دستش رو به دهنش ميبرده يادش مياومده كه نبايد هميشه شستش رو بمكه، بلكه هر دفعه نوبت يكي از انگشتهاست، بعد مجبور بوده فكر كنه، نوبت كدوم يكيه، كه البته اكثر اوقات ترديد ميكرده و يادش نمياومده نوبت كدوم يكيه، همين درگيري براي اينكه كدوم يكي از انگشتهاش رو بمكه باعث ميشده كه كلاً از مكيدن انگشت شستش منصرف بشه! خوب شايد هميشه هم ترديد كردن چيز بدي نباشه! باعث ميشه يه كار رو اصلاً انجام نديم. براي ترك كارهاي بد، بد فكري نيست!
تو لغت نامه نوشته: تريد يعني عدم توانايي در تصميم گيري! خيليها از مردد بودن شاكي هستن. ميگن نميتونم تصميم بگيرم. مرتب تمرين ميكنن، بتونن تصميم بگيرن. به خودشون تلقين ميكنن كه بايد سريع و قاطع دست به يه كاري بزنن. ولي بيفايدهاس، ميدونيد چرا؟ چون تصميمگيري اونها اشكالي نداره، با اون قدري كه اونها از موضوع اطلاع دارن هر كس ديگهاي هم بود، تو تصميمگيري وا ميرفت. آدمهاي مصصم رو ديديد؟ وقتي از كاري كه كردن حرف ميزنن، ميبينين چيزي نيست كه تو اون موضوع ندونن. حتي همه ريزه كاريهاش رو هم رفتن و ياد گرفتن. خوب شايد براي از بين بردن ترديد اين اولين قدمه!
دوستم داره، دوستم نداره، دوستم داره، دوستم نداره! چرا گل به اون قشنگي رو پرپر ميكني؟ بجاي پرپر كردن گلبرگهاي اون گل بيچاره برو مستقيم از خودش بپرس، آخه اينكار كه اينقدر ترديد كردن نداره. ميترسي مسخرهات كنه؟ نترس! نميكنه. تازه اگه هم مسخره بشي اشكالي نداره. مسخره شدن از مردد بودن خيلي بهتره. من اينطوري دوست دارم، شما رو نميدونم؟
ميگي همه چي درباره رشتههاي كنكور سراسري ميدوني، ولي باز هم نميدوني كدوم رو بايد انتخاب كني؟ مطمئني همه چيز رو ميدوني؟ حتي با يه كارشناس توي هر كدوم از رشتهها هم صحبت كردي؟ خوب پس بايد يه فكري به حال تو كرد. تو چي شك كردي؟ يكي از رشتهها آينده خوبي داره، وقتي آدم فارغالتحصيل ميشه، همه بهش احترام ميگذارن، درآمدش هم بدك نيست. ولي من علاقه به يه رشته ديگه دارم. دلم ميخواد … خوب تموم شد! مسئله تو رو حل كردم. اين كه ديگه ترديد نداشت! برو همون رشتهاي كه دلت ميخواد! نترس پول و احترام دنبال آدمهاي مصمم ميدوه. اگه تو كارت پشتكار داشته باشي مطمئن باش كه هر دوشون بهت ميرسن! ولي تو هيچ وقت سعي نكن به هيچ كدوم برسي!!
تريد نكن! تصميم بگير! سريع كار رو انجام بده! بزن! بكوب! مكث نكن! بلادرنگ!
نه بابا اينطورها هم نيست. آخه چطور ميشه اينقدر راحت به دست به هر كاري زد؟ تريدي كردن يه روش دفاع روح توئه! بهش احترام بذار. در مورد هر چيزي ترديد كردي بدون كه اونجا يه خطري خوابيده. تا قبل از اينكه حسابي درباره اون كار اطلاع نداري و فكر نكردي تن به آب نزن!
من نميدونم تو ترديد، دقيقاً بايد چه كاري كرد؟ اصلاً بايدي داره يا هر كسي بايد يه راه شخصي براي خودش پيدا كنه. ولي ميدونم اگه در مورد همه كارها ترديد ميكني، بدون كه توي كارت يه اشكالي هست. اگه اصلاً درباره هيچ كاري ترديد نميكني، باز هم يه اشكالي تو كارت هست. اگه از ترديد كردن رنج ميبري، بدون كه تو كارت يه اشكالي هست. رفع كردن اين اشكالها خيلي سادهاست. فقط كافيه كه يه كمي فكر كني!
يه ضربالمثل چيني هست كه ميگه:” اگه به يه پل مخروبه رسيدي و ترديد كردي كه آيا وزن تو رو تحمل ميكنه يا نه. دل به آب بزن!” من نميدونم معنياش اينه كه دل به دريا بزن و از توي آب برو يا اينكه، دل به دريا بزن و برو روي پل، ولي در هر حال چيزي كه مهمه اينه كه اين ضرب المثل ميگه يه كاري بكن و همينجوري حيران جلوي پل نايست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر