ميگه احساس غم ميكنم. فكر ميكنم زندگي پوچه. ديگه از هيچ كاري لذت نميبرم. هيچ غذايي به دهنم خوشمزه نيست. اصلاً نميتونم بخوابم. تمام روز خستهام و فكر ميكنم، آدم بيارزشي هستم. وقتي ميخوام چيزي بخونم يا كاري بكنم، نميتونم تمركز كنم. حوصله هيچ كسي رو هم ندارم. ميپرسين اين آدم چشه؟ بله اون مبتلا به يك بيماري ناتوان كننده و شديد شده كه اسمش … اسمش افسردگيه!
يكي ديگه ميگه: همش دلم ميخواد بخوابم. روزي 18 ساعت ميخوابم، بازم خوابم ميآد. وقتي ميخوام از جام پا بشم، دست و پام وا ميره. اون موقع هم كه بيدارم، همش دارم چيز ميخورم. اشتهام زياد شده. وزنم كلي زياد شده. زشت و بد قيافه شدم. با اين همه يا سر كار خوابم ميآد يا گشنهام. ديگه نميتونم خوب كار كنم. هفت هشت ماهه كه اينطوري شدم. سر كار همه ازم دلسرد شدن. چند بار بهم اخطار دادن. ولي من جون جبران ندارم. اين آقا هم دچار همون بيماريه، ميشناسين؟ حتماً ميشناسين. آدم افسرده دور و بر ما زياده.
ميگفتم كه حتماً تا حالا آدم افسرده ديديد. چون تقريباً از هر 100 نفر آدم، 15 نفر دچار افسردگيهستن. سن خاصي نداره. از بچه 5 ، 6 ساله، تا آدم نود ساله. حتماً شما بچههايي رو ديد كه اصلاً در بازيهاي هم سناشون شركت نميكنن. حوصله چيز ياد گرفتن رو ندارن و به نظر خسته و بي توجه ميآن. اينها هم مبتلا به افسردگي هستن.
ميگن آدمايي كه نميتونن با بقيه روابط نزديك ايجاد كنن. يعني دوستاي خوبي ندارن. بيشتر افسرده ميشن. آدمهاي مجرد يا كسايي كه از همسرشون جدا شدن هم بيشتر افسرده ميشن. خلاصه، اگه ما بتونيم آدمهاي ديگه رو دوست داشته باشيم و به اونها محبت كنيم. و اونها هم به ما محبت كنن. اونوقت در فضايي از عشق و محبت زندگي ميكنيم. اين فضاي پر از عشق طوري ما رو حمايت ميكنه كه هميشه احساس شادي ميكنيم. وقتي من بدونم كه براي يكي ديگه مهم هستم، و اون آدم همه چيزاي خوب رو واسم ميخواد، اونقدر پر از خوشحالي ميشم. كه ديگه هيچ جايي براي افسردگي ندارم.
تو يه آزمايشگاهي، به يه گربه بيچاره، دائم شوك ميدادن. بيچاره ديگه حسابي كلافه شده بود. هر كاري ميكرد كه جلوي اين وضع گرفته بشه فايده نداشت. اول پيش خودش فكر كرد، شايد براي اينه كه غذامو خوب نميخورم. هر چي سعي ميكرد مرتب تر غذا بخوره، نه خير! هيچ اثري نداشت. بهش شوك ميدادن. سعي كردن موقع غذا خوردن ريخت و پاش كنه. نه خير!باز هم شوك. سعي كرد دستشويي رفتنش رو كنترل كنه. نه خير باز هم شوك! روي اسباب بازيهاش شيرين كاري كرد، نه خير! شيرين كاري نكرد، نه خير! دائم جريان برق تو كله و سرو بدنش ميپيچيد. ديگه كم كم گربه ما كاملاً تسليم شد. هيچ كاري براي فرار از شوكهاي بعدي نميكرد يعني يه جورايي فهميده بود، كه واسه فرار از شوك هيچ كاري نميتونه بكنه. ميكن به اون درماندگي رو ياد دادن. براي همين تا آخر عمر دچار افسردگي بود. بياين دعا كنيم هيچ وقت تو يه چنين آزمايشگاهي درماندگي رو بمهون ياد ندن! كه تمام درماندگيها آخرش افسردگيه!
تازگيها فهميدن تو بدن آدم افسرده يه چيزي كم ميشه بعضي از هورمونها هم در بدن آدمهاي افسرده كم و زياده. وقتي از مغر اينجور آدمها عكس گرفتن هم بك جاهايي كوچكتر شده بود .خيليها اعتقاد دارن كه افسردگي حالت ارثي داره. همة اينا نشون ميده كه افسردگي يك جور بيكاريه كه بايد براي درمانش دارو مصرف كرد اگر براي سرماخوردگيتون دارو ميخورين، براي افسردگي هم دارو بخورين هيچ خجالت هم نكشين،اين داروها به شما كمك ميكنن كه بتونين به خودتو و زندگيتون راحتتر فكر كنين. و در شادي و آرامش ناشي از اونا فشارهاي زندگي خودتون رو متعادل كنين!
همه اين حرفها رو زدم، ولي اصلي ترين و مهمترين چيز اينه كه اگه به خدا اعتقاد داشته باشين و اونو در تمام لحظات زندگيمون ناظر بر كارهامون ببينم. و مطمئن باشيم در بدترين لحظات لطف خدا شامل ماست. آرامش و شاديي پيدا ميكنيم كه هيچ افسردگي نميتونه اونو از بين ببره. اگه در سختترين مراحل زندگيمون مطمئن باشيم، قدرتي به بزرگي خدا، محافظمونه، از هيچ چيز ترس و غم به دلمون راه نميديم. پس براي مبارزه با افسردي بياين توجه وتوكلمون رو به خدا بيشتر كنيم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر